باد صبا

ساخت وبلاگ

هرگاه مسیرت به کوی ما خورد ،سری هم به ما بزن! نگو که او دیگر مرده است.

آری اینگونه است،اما به شوق آمدنت می توانم لحظه ای را بیدار شوم.ولی فقط خاطره هایمان را با خود بیاور.

ناراحت نشو! نگو که ترا فقط به خاطر آنها می خواهم! نه! به دوستیمان سوگند که نه!

لحظه ای که مایی وترنم عشق را نشانم می دهی ،دلم می خواهد زنده شوم! با تو باز قدم به دنیای زشت عاشقی گذارم. بیایم وبا تو شادی کنم واز آن بالا همه جا را ببینم، هرکاری که می خواهم انجام دهم! شاید لحظه ای دوباره دل ببندم!! دل ببندم به نگاهی دیگر! تا به شوق دیدنش با تو مسابقه دهم . با او دعوا کنم که چرا بی من بوسه به زلفش دادی؟ به تو بگویم ،نگهبانش باش! نگذار لحظه ای آزرده خاطر شود. اگر کسی به نازک تر از گل گفت، مرا بخوانی تا از هستی ساقطش کنم.

ببخش ای باد صبا باز هم صحبت مکا به کوی عشق رسید. خوب خودت چطوری؟

آیا همچنان سحرگاهانعاشقانی را که نخوابیده اند را نوازش می دهی؟

آیا در این زمان هم عاشقانی هست؟

ولی باد صبا بگذار صحبت گذشته را ادامه دهیم، چون آخر زمانی که زنده بودم، زمانی که با تو خورشید را در حالی که تمام شب را زبوی زلفش بیدار طی می کردیم،ملاقات می کردیم، مسیر زندگی ام بر این حال بد گذشت!

خاطراتمان را آورده ای ! در ابتدا صدای قلب شکسته ام را بگذار ........

بس است ! همین دلیل بس است که دیگر به دنیای مذخرف آدمیان وارد شوم.

دیگر نمی خواهم دوباره به دلیلی پوچ بمیرم.

از تو باز ممنونم که ، دگر بار مرا از خطری سخت نجات دادی......

                                                                                                                     مستی

بعد تو ......
ما را در سایت بعد تو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kingofsprees بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 22:16